بررسی جواز قیام قبل از ظهور حضرت قائم (عج)


با عنایت به این که نظریه ولایت فقیه در کشور ایران، با راهبری مراجع تقلید و روحانیت و در راس آن ها حضرت امام خمینی - قدس سره - تحقق یافت و به اوج خود رسید، پس از استقرار جمهوری اسلامی، مزدوران استعمار، لیبرال ها، و مغرضان، و گاهی خودی های ناآگاه به اشکال تراشی و القای شبهه پرداختند، و برای کم رنگ نمودن موقعیت ولایت فقیه به انواع ترفندها و القائات گمراه گر متشبث شدند، در این گفتار بر آن هستیم که به یک شبهه در این زمینه پاسخ دهیم .
بازدید : 955
زمان تقریبی مطالعه : 14 دقیقه
حضرت مهدی

اشاره


با عنایت به این که نظریه ولایت فقیه در کشور ایران، با راهبری مراجع تقلید و روحانیت و در راس آن ها حضرت امام خمینی - قدس سره - تحقق یافت و به اوج خود رسید، پس از استقرار جمهوری اسلامی، مزدوران استعمار، لیبرال ها، و مغرضان، و گاهی خودی های ناآگاه به اشکال تراشی و القای شبهه پرداختند، و برای کم رنگ نمودن موقعیت ولایت فقیه به انواع ترفندها و القائات گمراه گر متشبث شدند، در این گفتار بر آن هستیم که به یک شبهه در این زمینه پاسخ دهیم .

برخی می گویند: مطابق روایات اسلامی، هرگونه قیام و انقلاب و تشکیل حکومت قبل از قیام حضرت مهدی (عج) ناروا، بلکه حرام و ممنوع است .

توضیح آن که: مطابق بعضی از روایات «قیام کننده » قبل از قیام قائم (عج) طاغوت است، و هر پرچمی که قبل از ظهور قائم (عج) برافراشته شود، صاحبش طاغوت است و . . . به عنوان نمونه:

1 - امام صادق (ع) به یکی از شاگردان معروفش به نام مفضل فرمود: «کل بیعة قبل ظهور القائم (ع) فبیعته کفر و نفاق و خدیعة; (1) هر بیعتی قبل از ظهور قائم (ع) انجام شود آن بیعت، کفر، نفاق و تزویر است .»

2 - امام باقر (ع) فرمود: «کل رایة ترفع قبل قیام القائم فهی طاغوت; (2) هر پرچمی که قبل از قیام قائم برافراشته شود، صاحب آن پرچم طاغوت است .»

3 - امام سجاد (ع) فرمود: «والله لایخرج واحد منا قبل خروج القائم الا کان مثله مثل فرخ طار من وکره قبل ان یستوی جناحاه، فاخذه الصبیان فعبثوا به; (3) سوگند به خدا قبل از قیام قائم (عج) هیچ یک از ما قیام نکند، مگر این که مثال او، همچون مثال جوجه ای است که قبل از استوار شدن و محکم گشتن پرهایش از لانه اش بیرون آید و پرواز کند، کودکان آن را می گیرند و با آن بازی می نمایند .»

4 - امام صادق (ع) به یکی از شاگردانش به نام سدیر فرمود: «الزم بیتک و کن حلسا من احلاسه، واسکن ما سکن اللیل والنهار فاذا بلغک ان السفیانی قد خرج فارحل الینا ولو علی رجلک; (4) ملازم خانه ات باش، و همانند فرشی از فرش های خانه ات در خانه بمان، و مادامی که شب و روز ساکن است (و صیحه مخصوص آسمانی را نشنیده ای) ساکن باش، ولی هنگامی که خبر به تو رسد که سفیانی خروج نموده، به سوی ما بیا هرچند با پای پیاده باشد .»

روایات دیگری نیز به همین مضمون نقل شده است . (5)

پاسخ به این شبهه


این شبهه فریبنده را با توجه به چند مطلب پاسخ می دهیم:

الف) این روایات، خبر واحد محسوب می شوند . خبر واحد وقتی حجیت دارد که در برابر اصول قطعی اسلام، و دستورهای صریح قرآن قرار نگیرد، ما در اسلام دارای یک سلسله اصول قطعی هستیم که نادیده گرفتن آن ها، و رفتار برخلاف آن به طور قطع جایز نیست، مانند: امر به معروف و نهی از منکر، مبارزه با فساد، جهاد، دفاع از حق، جلوگیری قاطع از ظلم و . . . و روشن است که انجام کامل این گونه دستورها نیاز به قیام، اقدام، داشتن نیروهای قوی در سایه حکومت الهی دارد بنابراین آیا روا است که ما آن همه اصول و دستورهای قطعی را به خاطر چند روایت که قطعی الصدور و قطعی الدلاله نیستند رها کنیم؟ قطعا جواب منفی است .

ب) این روایات با روایات بسیاری که دعوت به آمادگی و قیام می کنند، معارض است، مانند روایات دفاع، جهاد، شهادت طلبی، انتظار فرج و روایاتی که در آن امامان معصوم (ع) بسیاری از قیام های مردان خدا را تایید کرده اند .

به عنوان نمونه، در روایات «انتظار فرج » می خوانیم: امام صادق (ع) فرمود: «لیعدن لخروج المهدی ولو سهما; (6) هر یک از شما برای قیام قائم (عج) هر چند با تهیه کردن یک تیر باید آماده گردد .»

نیز فرمود: «المنتظر للثانی عشر کالشاهر سیفه بین یدی رسول الله یذب عنه; (7) کسی که در انتظار امام دوازدهم حضرت مهدی (عج) است، مانند کسی است که شمشیرش را کشیده و در پیشاپیش رسول خدا (ص) با دشمن می جنگد، و از آن حضرت دفاع می نماید .»

این گونه تعبیرها که در فرهنگ روایی ما وجود دارد، بیان گر آن است که باید برای آماده سازی ظهور قائم (عج) قیام کرد و تا آخرین توان، اقدام جدی نمود .

ج) برخی از سخنان امامان (ع) در شرایط ویژه و برای اشخاص مخصوص ایراد شده است و به احتمال زیاد سخنان آن ها در برخی موارد - به خصوص در مواردی که با اصول قطعی اسلام سازگار نیست - در جو تقیه اظهار شده و آنان برای حفظ تشیع و شیعیان در شرایط خاص، این گونه سخن گفته اند .

د) مطابق پاره ای از روایات، امامان (ع) قیام رادمردانی; مانند قیام زید بن امام سجاد (ع)، قیام مختار، قیام آل حسن (ع) و آنان که برای کسب رضای آل محمد (ص) پرچم مخالفت با طاغوت های زمان خود را برافراشته اند، تایید نموده اند . البته در بعضی از موارد - چنان که از روایات مذکور در توضیح القای شبهه ذکر شد، نظر به این که بعضی از قیام ها، جز با به هدر دادن نیروها به نتیجه نمی رسید، منجر به شکست می شد، امام صادق (ع) به عنوان دلسوزی، نه به عنوان ناروا بودن قیام، آن را نهی می کرد . برای تایید این مطلب نظر شما را به یک نمونه جلب می کنم:

محمد بن عبدالله محض - نوه امام حسن مجتبی (ع) - در عصر امام صادق (ع) بر ضد خلیفه وقت اموی قیام کرد . در این هنگام پدرش عبدالله، از امام صادق (ع) خواست تا با محمد بیعت و قیام او را بر ضد خلیفه وقت تایید فرماید . امام صادق (ع) به او فرمود: اگر می خواهی به محمد (پسرت) دستور خروج دهی، به خاطر قاطعیت در کار خدا و اجرای امر به معروف و نهی از منکر، سوگند به خدا ما تو را که بزرگ خاندان ما هستی وانگذاریم، و با پسرت برای قیام بیعت می کنیم .» (8)

حال این پرسش پیش می آید که چرا امام صادق (ع)، خود قیام مسلحانه نکرد . همین سؤال را یکی از شاگردانش به نام سدیر از آن حضرت پرسیده است . در این هنگام آن حضرت با «سدیر» در کنار چند گوسفند توقف کرده بودند . امام به او فرمود: «والله لو کان لی شیعة بعدد هذه الجداء ما وسعنی القعود; سوگند به خدا اگر شیعیان من به اندازه تعداد این بزغاله ها بودند، خانه نشینی برایم روا نبود و قیام می کردم .»

سدیر می گوید همان دم از مرکب پیاده شدم . کنار آن بزغاله ها رفتم و آنها را شمردم، هفده عدد بودند . (9)

امام صادق (ع) در برابر طاغوت ها آن چنان موضع گیری شدید نموده بود که اعلام کرد: «من مدح سلطانا جائرا و تخفف و تضعضع له طمعا فیه کان قرینه فی النار; (10) کسی که سلطان ستم گری را تمجید کند و در برابر او فروتنی نماید تا در کنار او به نوایی برسد، چنین کسی همنشین آن سلطان در آتش دوزخ خواهد بود .»

ه) روایات نکوهش قیام پیش از قیام حضرت مهدی (عج) به رهبرانی مربوط است که به طور مستقل دم از زمام داری و رهبریت می زنند، ولی در ولایت فقیه، استقلال مطلق نیست، بلکه نیابت عام از حضرت مهدی در عصر غیبت مطرح است، چنان که دلایل مشروعیت ولایت فقیه که قبلا ذکر شد، بر این مطلب دلالت دارد . در حقیقت این قیام و پرچم با اجازه امام عصر (عج) بلکه فرمان وجوبی او به عنوان زمینه سازی ظهور جهانی آن حضرت است .

از این رو، از روایاتی که بیان گر انقلاب های عصر امامان معصوم (ع) است، فهمیده می شود که اگر آن قیام ها بر اساس کسب رضای آل محمد (ص) بود مورد تایید امامان (ع) قرار می گرفت; مثلا: امام صادق (ع) در مورد تایید قیام زید بن امام سجاد (ع) فرمود: «مضی والله عمی شهیدا کشهداء استشهدوا مع رسول الله و علی والحسین، مضی والله شهیدا; (11) سوگند به خدا عمویم (زید) همانند کسانی که در رکاب پیامبر (ص) و علی (ع) و حسین (ع) نبرد کردند و به شهادت رسیدند، شهید شد، سوگند به خدا او به شهادت رسید .»

حضرت رضا (ع) فرمود: زید بن امام سجاد (ع) ادعای چیزی (یعنی امامت و استقلال در رهبری) نکرد، بلکه او به مردم می گفت: شما را به مسیر جلب رضایت آل محمد (ص) دعوت می کنم، سوگند به خدا زید از آن افرادی است که مشمول این آیه قرآن است: «و جاهدوا حق جهاده; (12) آن گونه که شایسته و سزاوار جهاد است، جهاد کنید .» (13)

بنابراین از قیام هایی که «مستقل » باشد و جلب رضایت آل محمد (ص) و وظیفه ای را که آن ها تعیین کرده اند در برنگیرد; قبل از قیام حضرت قائم (عج) نهی شده است .

و) در روایات متعددی، قیام های قبل از انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) تایید و تمجید شده است، به عنوان نمونه، امام کاظم (ع) در سخنی فرمود:

«رجل من اهل قم یدعو الناس الی الحق یجتمع معه قوم کزبر الحدید، لاتزلهم الریاح العواصف، و لایملون من الحرب، و لایجبنون و علی الله یتوکلون; (14) مردی از اهل قم قیام می کند، مردم را به سوی حق دعوت می نماید، جمعیتی نیرومند که مانند پاره های آهن (سخت و استوار) هستند، به گرد او جمع می شوند که طوفان های حوادث آن ها را نمی لرزاند، و از جنگ با دشمن خسته نمی شوند، و ترس به آن ها راه ندارد، و توکلشان به خداست .»

ز) آخرین سخن آن که: چگونه می توان با ذکر چند روایت، آیات بسیاری از قرآن را که پیرامون قیام و انقلاب است نادیده گرفت، که به طور مکرر با تاکید، ما را به نهضت در برابر ستم گران دعوت می نمایند . خداوند می فرماید:

«و ما لکم لاتقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها، واجعل لنا من لدنک ولیا، واجعل لنا من لدنک نصیرا; (15) چرا در راه خدا (و در راه) مردان و زنان و کودکانی که (به ست ستم گران) تضعیف شده اند پیکار نمی کنید؟ ! همان افراد (ستم دیده ای) که می گویند: پروردگارا ما را از این شهر که اهلش ستم گرند بیرون ببر! و از طرف خود برای ما سرپرستی قرار ده، و از جانب خود یار و یاوری برای ما تعیین فرما .»

آیا این گونه آیات مخصوص عصر نزول قرآن است یا شامل همه اعصار و عصر غیبت نیز خواهد شد؟ !

نتیجه این که تنها آن قیام هایی قبل از قیام حضرت مهدی (عج) مردود و ناروا است که بدون اجازه امامان معصوم (ع) یا بدون اذن نواب خاص و عام آن ها باشد، و به عنوان دعوت به خویشتن، صرف نظر از اجازه امامان (ع) مطرح گردد، نه آن که قیامی که در شرایط آماده ای برای جلوگیری از ظلم و جور، و برقراری عدالت و حاکمیت دین باشد .

بنابراین، قطعا قیام و تشکیل حکومت اسلامی در زیر پرچم ولایت فقیه جامع الشرایط، از آن قیام های ناروا، جدا است، و چنین قیامی از وظایف قطعی اسلام است، نه تنها ناروا نیست، بلکه لازم و واجب است، چنان که روایات انتظار و روایاتی که بیان گر قیام در آستانه ظهور حضرت مهدی (عج) نقل شده، این مطلب را تایید می نماید، در این جا نظر شما را به یکی از آن روایات جلب می کنیم:

گروهی از جوانان بنی هاشم به محضر رسول خدا (ص) آمدند، پیامبر (ص) با دیدن آن ها دگرگون شد و چشمش پر از اشک گردید و آثار ناراحتی از چهره اش آشکار شد، آن ها علت پرسیدند، فرمود: «ما خاندانی هستیم که خداوند برای ما آخرت را بر دنیا برگزید، و خاندان من بعد از من گرفتار رنج های شدید و تبعید و کنارزدن از مقام هایشان می گردند: «حتی یاتی قوم من قبل المشرق معهم رایات سود فیسالون الخیر فلایعطون ما سالوا فلایقبلونه فیقاتلون و ینصرون فیعطون ما سالوا فلایقبلونه حتی یدفعوها الی رجل من اهل بیتی، فیملاها قسطا کما ملئوها جورا، فمن ادرک ذلک منکم فلیاتهم ولو حبوا علی الثلج; (16) تا این که گروهی از مشرق می آیند که با آن ها پرچم های سیاه است، خواهان نیکی و عدالت می شوند، ولی به خواسته آن ها اعتنا نمی شود، آن گاه آن ها مبارزه و نبرد می کنند و سرانجام یاری شده و پیروز می گردند، و آن چه را می خواهند به آن ها می دهند، ولی آن ها پذیرا نمی شوند تا آن را به شخصی از خاندانم بسپارند، آن گاه آن شخص سراسر زمین را آن گونه که از ظلم پر شده پر از عدالت می کند، هر کدام از شما آن زمان را درک کند باید به قیام کنندگان بپیوندد، هرچند روی برف ها سینه خیز برود .»

از ذیل این روایت فهمیده می شود که این قیام قبل از قیام حضرت مهدی (عج) به عنوان آماده سازی قیام جهانی آن حضرت رخ می دهد، پیامبر (ص) نه تنها این قیام را مردود نشمرده، بلکه فرمان داده که مردم به این قیام بپیوندند و از آن حمایت کنند .

پی نوشت ها:

1) علامه مجلسی، بحار، ج 53، ص 8 .

2) شیخ حر عاملی، اثباة الهداة، ج 7، ص 65; وسائل الشیعه، ج 11، ص 37 .

3) علامه مجلسی، بحار، ج 52، ص 303; محدث کلینی، روضة الکافی، ص 264 .

4) همان .

دلایل عقلی اثبات طول عمر امام زمان(عج)


شگفت از اشخاصی است که خضر و الیاس از انبیا، و شیطان و دجال از اعدا را در قید حیات می‌دانند، ولی وجود ذی وجود حضرت صاحب الزمان را منکرند؛ حال آنکه آن حضرت از انبیای سلف، افضل بوده و اوست ولد صاحب نبوت مطلقه و ولایت کلیّه.

 شواهدی بر امکان طول عمر امام زمان علیه‌السلام

وقتی روح انسان بر اثر ارتقا و اشتداد وجود نوری از سنخ ملکوت و عالم قدرت و سطوت می گردد، هر گاه طبیعتش را مسخّر خود کند و بر آن غالب آید، احکام عقل های قدسی و اوصاف عرشی بر وی ظاهر می گردند؛ تا به حدّی که بدنش متخلّق به وجود های مجرّد و نوری می گردد. نتیجه بی دغدغه ای که از این تحقیق حاصل است، امکان دوام چنین انسانی که کامل حقیقی برزخ بین وجوب و امکان می باشد، در نشئت عنصری است.

کیمیاگر به دانش و فن خود نقره را زرّ خالص می گرداند و در نتیجه این عنصر پایدارتر می شود. اگر انسان کامل با دانش کیمیا گونه خود، بدن عنصری خویش را قرن ها پایدار بدارد، چه منعی متصور است؟ امام زمان علیه السلام در صغر سن همچون یحیی از حکمت برخوردار شد و در طفولیت، امامِ انام گردید و به سان حضرت عیسی بن مریم در وقت صباوت به مقام ارجمندی رسید. شگفت از اشخاصی است که خضر و الیاس از انبیا، و شیطان و دجال از اعدا را در قید حیات می دانند، ولی وجود ذی وجود حضرت صاحب الزمان را منکرند؛ حال آنکه آن حضرت از انبیای سلف، افضل بوده و اوست ولد صاحب نبوت مطلقه و ولایت کلیّه. 

شگفت تر آنکه برخی از اهل تصوف که خود را اهل معنا و معرفت می پندارند، بر این تصور قائل اند که در هندوستان برهمنان و جوکیان، مرتاضان و ریاضت کشانی هستند که به سبب حبس نفس و کم غذا خوردن سالیان متمادی عمر می کنند، با این وجود منکر حضرت حجت اند![1]

کیمیا، فلز را از جنسی به جنس دیگر تبدیل می کند و به آن عمر درازتر می بخشد، اما مومیا، حبوبات و غلات و اجساد مرده را از فساد حفظ می نماید. در حفاری هایی که از مصر باستان به عمل آمده، در مقبره فرعون مصر گندم هایی در سنبل از اهرام مصر به دست آوردند و در شک بودند که آیا قوه نمو در آنان باقی است یا نه. آنها را برای امتحان کاشتند، مشاهده کردند سبز و بارور گردیده است. این نکته را در بقای وجود شریف حضرت مهدی منتظر (روحی له الفداء) اعمال کن، با اینکه هنوز به اندازه آن دانه گندم از عمر شریفش سپری نشده، و اصولاً این دو موضوع قابل مقایسه نمی باشند و برای اُنس اذهان با این امر شگفت، ناگزیر باید به چنین مثال هایی روی آورد و ورای چنین تمثیلاتی که به مواردی اشاره شد، ما در این باره برهان های عقلی و شواهد نقلی متعددی داریم.[2]

ولیّ خدا به خوبی قادر است از اکسیر التفات خویش بدن خود را هم رنگ روح گرداند و باقی و دائم سازد و این موضوع، امر بعیدی نخواهد بود. آنان که منکر وجود آن حضرت اند و لفظ مهدی و صاحب الزمان را توجیه و تأویل می کنند، از کوردلی ایشان است، والاّ به اندک شعوری چه جای انکار است. (وَ اللّهُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیم).[3]

قرآن کریم درباره یونس پیامبر(علیه السلام) فرمود:(فَلَوْلا أَنّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ). پس اگر حجت الهی را در ظهر ارض عمری دراز باشد، چه جای استبعاد است. لذا آیه مذکور در امتداد غیبت امام زمان حجة بن الحسن العسکری(علیه السلام)، تمام و کمال است.[4]

هر کسی از کودکی معلوم است در آینده چه کاره می باشد و سرنوشت او در اطوار حالاتش بیانگر احوال عین ثابت و احکام سرّ القدر اوست. به هنگام تولد حضرت موسی(علیه السلام)، ظالمان خون ها ریختند. پس این طفل در آتیه مرد نبرد، قیام و جهاد است. ظالمان از تولدش در هراس بودند، در نتیجه این کودک برای قسط و عدل تلاش می کند و درباره حضرت مهدی(عج) نیز روایت آمده است که شباهتی به حضرت موسی(علیه السلام) دارد، چنان که در زمان ولادتش همین تفحّص که درباره آن پیامبر به وجود آمد، درباره ایشان صورت گرفت.[5]

پی نوشت:
1. ر.ک: یازده رساله فارسی، علامه حسن زاده آملی، رساله نهج الولایة.
2. هزار و یک نکته، علامه حسن زاده املی، ص139.
3. همان، ص124.
4. همان، نکته236، ص141.

فراخوان دومین جشنواره ملّی مهدویت


فراخوان دومین جشنواره ملّی «مهدویت» با موضوع آمادگی برای ظهور و تمدن نوین اسلامی منتشر شد.


فراخوان دومین جشنواره ملّی مهدویت منتشر شد

به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، این جشنواره در سه بخش ادبی، هنری و کتابخوانی برگزار می‌شود. علاقه‌مندان می‌توانند آثار خود در بخش هنری و ادبی تا 15​ دی‌ و در بخش کتابخوانی تا 12 بهمن‌ به دبیرخانه جشنواره ارسال کنند.

نتایج 22 بهمن‌ اعلام و آیین اختتامیه این فراخوان نیز 18 اسفند برگزار خواهد شد.

دبیرخانه جشنواره در قم به نشانی، خیابان صفاشهر، کوچه جهاد دانشگاهی، پلاک 32، جهاد دانشگاهی استام قم واقع است و افراد برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانند به نشانی www.mahdaviatfest.ir مراجعه کنند.

امام زمان (عج) | حضرت مهدی (عج) , اهل بیت علیهم السلام ,

بیشتر بخوانید

دشمن شناسی در حوزه مهدویت



مهدویت در اصطلاح به سری مباحثی گفته می شود که پیرامون احوال حضرت مهدی(عج)، شامل تولد، غیبت و ظهور، حکومت، اتفاقات و وقایع مصادف یا بعد از آن ها است و با نگاهی کلی تر و برون دینی شامل نگاه منجی گرایانه و آخرالزمانی بشری به مقطع پایان تاریخ می باشد که اعم از نگاه اسلامی به آخرالزمان یا نگاه ادیان و مکاتب دیگر به آن و اتفاقات این دوران است.
ضرورت شناسی مهدویت

اولین س‍‍ؤالی که بعد از شناخت معنای مهدویت به ذهن مخاطب خطور می نماید، ضرورت طرح این مباحث می باشد. باید به این نکته توجه داشت که بنابر اعتقاد ما شیعیان، آخرین امام از ائمه دوازده گانه مسلمانان، حضرت مهدی(عج) است که امام زمان ما و منجی بشریت هستند. در واقع مهم ترین وظیفه شیعه، شناخت و پیروی از جانشین پیامبر(ص) و امام زمانش است و با توجه به این نکته ضرورت طرح مباحث مهدویت را می توان با سه رویکرد اساسی دنبال کرد: «امام شناسی و معرفت امام عصر(عج)، دشمن شناسی، آینده شناسی و پیشگویی».
رویکرد اول: امام شناسی

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم): «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه»؛ پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.»

نکته حائز اهمیت در باب این حدیث، آن است که هر کس در هر زمانی، امام زمان خویش که نماینده و جانشین پیامبر خدا است را نشناسد، حتی اگر اطلاعات دینی بسیاری داشته و یا خودش را متدین بداند، به مرگی مرده که مربوط به عصر جاهلیت است؛ یعنی زمانی که اصلاً دین اسلام نیامده بود. این حدیث نشان می دهد که نبود شناخت و معرفت امام زمان آن قدر مهم است که انسان متدین را بی دین می کند و یا بهتر بگوئیم،‌ دین او مورد قبول حضرت حق واقع نمی گردد و انسان را به سوی کمال و قرب حق نمی کشاند. پس انسان حتماً می بایست دینش را از امام زمانش اخذ نماید و مطیع اوامر او باشد و ناگفته پیداست که در صورتی این امر ممکن است که در ابتدا انسان امام زمانش را بشناسد تا بتواند از او پیروی و توسط او هدایت شود. قریب این مضمون در روایات و ادعیه دیگری نیز موجود است؛ مثلاً دعای «الهی عرفنی نفسک» (که خواندن آن در دوران غیبت سفارش شده): «خداوندا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی، پیامبرت را نمی شناسم؛ خدایا! پیامبرت را به من بشناسان که اگر پیامبرت را به من نشناسانی، امامت را نمی شناسم؛ خدایا! حجت خود را به من بشناسان، اگر حجت خود را به من نشناسانی، از دینم گمراه می شوم.»

با توجه به این امر پیداست که اولین وظیفه هر شیعه و انسان حقیقت جو این است که در وهله اول نسبت به امام زمان خویش تحقیق نموده و پیرامون ایشان شناخت و معرفت کافی کسب کند.
منظور از شناخت و معرفت

باید توجه داشت که منظور از شناخت و معرفت، اعم از شناخت شخصی و شأنی امام است. شناخت شخصی و فردی امام بسیار مهم است و روایات گوناگونی از پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) درباره امامان دوازده گانه و خصوصاً حضرت مهدی(عج) آخرین جانشین پیامبر(ص)، وارد شده که ابعاد مختلف شخصیتی ایشان را معرفی و توصیف نموده است، از نسب شناسی و القاب گرفته تا خصوصیات بدنی، ظاهری، اخلاق، رفتار، وقایع دوران ایشان و ... این معرفی جای هر گونه انحراف و اشتباه در شناخت امام را از جستجوگر مؤمن و حقیقت جو می گیرد و اگر این روایات به خوبی برای مردم تبیین گردد، راه مدعیان دروغین مهدویت که هر از گاهی از گوشه ای از سرزمین اسلامی سر در می آورند بسته شده، مسلمانان به اشتباه به فرقه های ضاله کشیده نمی شوند.

اما همان طور که گفتیم شناخت، منحصر در خصوصیات فردی و شخصی امام نیست؛ بلکه خصوصیات شأنی و جایگاهی را هم شامل می شود؛ یعنی ممکن است مسلمانی بداند که حضرت علی(ع‌) جانشین پیامبر (ص) و معرفی شده توسط ایشان است، اما چون جایگاه، مقام و شأن امام را نمی داند، ‌پیروی صحیحی از ایشان ندارد و به ورطه گمراهی می رود. همان طور نسبت به ائمه دیگر و حضرت مهدی(عج). پس شناخت شأن و جایگاه امام بسیار حائز اهمیت است و در سعادت و شقاوت انسان تأثیر مستقیم دارد؛ کما اینکه در طول تاریخ عده ای از مسلمانان، از امر امام تخطی کردند به دلیل اینکه جایگاه امام را به درستی نشناخته بودند. لذا باید گفت شناخت شأنی و جایگاهی بسیار حائز اهمیت است و در مرتبه ای بعد و بالاتر از شناخت شخصی امام است و همین شناخت، مقدمه پیروی از ایشان است.

نتیجه: برای معرفت پیدا کردن و شناخت شخصی و شأنی امام می بایست تحقیق و بررسی نمود تا انسان به شناخت صحیحی نائل شود که ذیل مصادر کلامی، ادامه اصل نبوت در علم کلام، شناخت امام به صورت عام و در مباحث مهدویت شناخت حضرت مهدی(عج) به عنوان آخرین امام به صورت خاص مورد بررسی قرار می گیرد که با این توضیح ضرورت طرح مباحث مهدویت روشن شد.

رویکرد دوم: دشمن شناسی

اما با نگاهی متفاوت تر باید توجه داشت که هر موجودی در عالم، دشمنانی دارد و بین انسان ها، اقوام، ملیت ها و ادیان، هر کدام به دلیلی ممکن است با عده ای دیگر در تعارض و دشمنی باشند.

ما مسلمانان از این موضوع مستثنا نمی باشیم؛ بلکه به دلیل اصرار بر حق و حقیقت، دشمنان ما بیشتر از دیگر ادیان نیز می باشد. دشمنان اسلام و مذهب شیعه و امام زمان(عج) را در عصر کنونی در دو حوزه دینی و غیر دینی می توان شناسائی کرد.

الف ) حوزه دینی:

در بین ادیان جهانی، مسیحیت و دین یهود بیشترین دشمنی را با اسلام می نماید. البته باید توجه داشت که دشمنی های کنونی نه از جانب کل مسیحیت و یهودیت، بلکه گروه هایی خاص که در هر دو دین نام صهیونیسم بر خود نهاده اند می باشد. صهیونیست های یهودی و صهیونیست های مسیحی که فرقه هائی از مسیحیت پروتستان با نام ایوانجلیسم و نو انجیلی هستند، با اسلام و مسلمانان دشمنی خاصی داشته و هیچ گاه این موضوع را در گفتار و رفتار انکار ننموده اند. این دشمنان نیز در حوزه آخرالزمان و منجی گرائی، نظرات خاص خودشان را دارند و قصد تحقق این نظرات را نیز در عالم دارند؛ یعنی اعتقادات آخرالزمانیِ صهیونیسم مسیحی و یهودی، همانند یهودیان و مسیحیان سنتی (که باید دست روی دست گذاشت تا منجی مان بیاید) نمی باشد،‌ بلکه این صهیونیست ها معتقدند که باید برای آمدن منجی کارهایی را انجام دهند؛ مثلاً ایوانجلیست ها می گویند برای نزول عیسی (که مدعی اند منجی شان است)، باید یهودیان عالم را در فلسطین جمع نمود و برای آن ها حکومت تشکیل داد و آن ها را یاری داد تا دشمنانشان (که مسلمانان هستند) را نابود کنند و مسجدالاقصی را تخریب و به جای آن معبد موسوم به سلیمان را ساخت تا اینکه منجی بیاید، و این گونه ادعا می کنند که منجی مسلمانان، دشمن منجی غربی ها و مسیحیان است و باید منجی مسلمانان و پیروان او را نابود کرد تا جهان متعلق به خودشان گردد.

ناگفته پیداست که این اهداف صهیونیستی در تعارض با ادیان آسمانی، خصوصاً اسلام و مسلمانان می باشد. اما متأسفانه صهیونیست های مسیحی و یهودی شدیداً این فکر را با رسانه ها و شبکه های ماهواره ای و فیلم های سینمایی ترویج می نمایند و از حوزه فرهنگ سازی نیز گذشته و عملاً به لشکرکشی به خاورمیانه دست می زنند و هدف خود را نیز زمینه سازی برای نزول منجی معرفی می نمایند؛ یعنی با اسم دین، مبارزه با ادیان و به اسم منجی به مبارزه با منجی عالم می روند!

همچنین در بخشی دیگر از جبهه دینی می توان از یهودیان صهیونیست نام برد که اعتقادات آخرالزمانی شان تقریباً با ایوانجلیست های مسیحی یکی است به جز قسمت آخر آن؛ یعنی یهودیان به ایوانجلیست ها این خادمان حلقه به گوششان هم فرصت حیات نمی دهند و معتقدند منجی بنی اسرائیل که آمد، حکومت جهانی یهود برپا می شود و تمامی ساکنان زمین به جز نژاد بنی اسرائیل کشته خواهند شد.

ب) حوزه غیر دینی:

مکتب دیگری که درباره آینده جهان در غرب و آمریکا نظرات جدی و خشنی دارد، لیبرال دموکراسی است. استراتژیست های این گروه که پایگاه اصلی شان در آمریکا حزب دموکرات است، نظرات خطرناکی درباره آینده جهان عنوان می نمایند.

از جمله این افراد فرانسیس فوکویاما، ژاپنی الاصل آمریکائیست که در نظریه و کتاب معروفش "پایان تاریخ" عنوان نمود تمامی ادیان و مکاتب در طول تاریخ ما را به اینجا رساندند که بفهمیم لیبرال دموکراسی تنها دین و راه زندگی است و مابقی ادیان و مکاتب باید نابود شوند و بشر در آینده یک دین، یک حکومت و یک کشور دارد و در یک حکومت جهانی راه و رسم زندگی بشر، روش لیبرالی یعنی سبک زندگی آمریکایی است و نه چیز دیگر.

فرد دیگر این جبهه، نظریه پردازی به نام ساموئل هانتیگتون آمریکایی است که با ارائه نظریه "برخورد تمدن ها" راه را برای اقدامات صهیونیست های لیبرال هموار نمود؛ او جهان را به چند حوزه تمدنی تقسیم می نماید و اعلام می کند هر تمدنی که قوی تر است، حق است! و چون تمدن غربی بر پایه لیبرال دموکراسی از همه قوی تر است، پس باید حاکم باشد و مخالفینش نابود شوند. برای نابودی دیگر تمدن ها هم دو راه پیشنهاد می کند:

1- هزم فرهنگی: مثلاً تمدن ارتودکس را که شامل روسیه و حوزه پیرامونی اش می شود، در مقابل تهاجم فرهنگی غرب بی دفاع می داند و اعلام می کند که به زودی روسیه جزئی از فرهنگ غرب می شود و تمام ماهیت دینی، ملی، سنت ها و .... به روش ها و فرهنگ و ارزش های غربی تبدیل می شوند.

2- نبرد نظامی برای از بین بردن تمدن: درباره تمدن اسلامی با محوریت ایران، عنوان می کند با تهاجم فرهنگی نمی شود تمدن اسلامی - ایرانی را به طور کامل از میان برداشت، بلکه باید با جنگی تمام عیار، مسلمانان و آثار اسلامی را از بین برد تا اثری از این تمدن باقی نماند!

با توجه به دو رویکرد دینی و غیر دینی فوق که در رأس آن ها صهیونیست های یهودی قرار دارند و هدف مشترکشان نابودی اسلام و مسلمانان است و رهبری هر دو جریان در آمریکا (با مشخصه دو حزب سیاسی نامبرده) در اختیار صهیونیست ها قرار دارد، صحنه نبرد آینده و دلیل دشمنی های غرب با اسلام و ایران اسلامی روشن تر می شود.

به صورت خلاصه باید گفت دشمنان اسلام در حوزه دینی و غیر دینی، نظراتی نسبت به آینده و منجی دارند و بر اساس آن نظرات دست به اقداماتی می زنند که این اقدامات در حوزه فرهنگ، سیاست، اقتصاد و نظامی گری در جهت دشمنی و ضربه زدن به اسلام و مسلمانان و فرهنگ اسلامی است.

می دانیم که یکی از شرایط ظهور حضرت مهدی(عج) پذیرش مردمی برای حکومت الهیِ عادلانه جهانی است که در فرج و ظهور آقا امام زمان(عج) تأثیر مستقیم دارد؛ درست در مقابل این دیدگاه، اقدامات فرهنگی دشمنان اسلام قرار دارد. آن ها برای اینکه ظهور حضرت مهدی(عج) به تأخیر افتد و حاکمیت آن ها بر مردم جهان ادامه داشته باشد، دست به منحرف کردن مردم و ترویج گناهان در سطح جهان می زنند و با این کار به نتیجه مورد نظر خود (که همانا گمراهی بشریت و خواست آن ها برای ظلم و فساد و حکومتی مستکبر و جهانی و بی تفاوتی آن ها در قبال اعمال ظالمانه حکّام بین المللی و زرسالاران جهانی می باشد)، می رسند و این انحراف در تفکر و تیرگی باطنی، منجر به نتیجه غم انگیزی برای مظلومین و انسان های آزاد در سراسر جهان، یعنی تأخیر در ظهور منجی بشریت حضرت مهدی(عج) می گردد.
نتیجه

برای جلوگیری از به تأخیر افتادن ظهور، می بایست جلوی اعمال مستکبرین عالم، مخصوصاً در حوزه فرهنگی گرفته شود. برای جلوگیری از اقدامات آن ها می بایست در مورد عقاید، اهداف و نظرات آینده شناسانه دشمنان اسلام و امام زمان(عج) و مستکبرین عالم اطلاع کافی داشت و خودِ این علم و اطلاع هم، متوقف بر شناخت دشمن است، باید توجه داشت بررسی تمامی این موارد و معلومات و اقدامات و نتایج از سری مباحث مهدویت می باشد. اگر می خواهیم از منتظران واقعی حضرت مهدی(عج) و از زمینه سازان و یاوران قیام ایشان باشیم و در تعجیل ظهور مؤثر باشیم، می بایست در زمینه یاد شده، اطلاع کافی داشت.

پس با رویکرد دوم و دشمن شناسی نیز ضرورت طرح مباحث مهدویت روشن می گردد و ما با این رویکرد هم متوجه می شویم که چه نیازی به مطالعه و تحقیق در این حوزه داریم.

نویسنده: حجت الاسلام سید مهدی غفاری

انتظار فرج‏ و فلسفه مهدویت (به بهانه فرا رسیدن نیمه شعبان)


انتظار فرج و امید و دل بستن به آینده دو گونه است: انتظارى که سازنده و نگهدارنده است، تعهدآور است، و تحرک‏ بخش است و به گونه ‏اى مى‏ تواند نوعى عبادت شمرده شود؛ و انتظارى که ویرانگر است، اسارت بخش است، فلج‏ کننده و نوعى «اباحیگرى» است.
انتظار فرج‏ و فلسفه مهدویت (به بهانه فرا رسیدن  نیمه شعبان)

آرزوى تحقق  نوید کلى جهانى انسانى، در زبان روایات اسلامى «انتظار فرج» خوانده شده است

امید و آرزوى تحقق این نوید کلى جهانى انسانى، در زبان روایات اسلامى «انتظار فرج» خوانده شده و عبادت، بلکه افضل عبادات شمرده شده است. اصل «انتظار فرج» از یک اصل کلى اسلامى و قرآنى دیگر استنتاج مى ‌شود و آن اصل «حرمت یأس از رَوح اللَّه» است. مردم مؤمن به عنایات الهى، هرگز و در هیچ شرایطى امید خویش را از دست نمى‌ دهند و تسلیم یأس و ناامیدى و بیهوده‌ گرایى نمى‌گردند. چیزى که هست این «انتظار فرج» و این «عدم یأس از روح اللَّه» در مورد یک عنایت عمومى و بشرى است نه شخصى یا گروهى، و بعلاوه توأم است با نویدهاى خاص و مشخص که به آن قطعیت داده است. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (قیام و انقلاب مهدى علیه السلام)،  1377ش، ج‌24، ص 406).
 

مهدویت، یک فلسفه بزرگ جهانى‌

کوشش کنید فکر خودتان را در مسأله حضرت حجت با آنچه که در متن اسلام آمده تطبیق بدهید. غالب ما این مسأله را به صورت یک آرزوى کودکانه یک آدمى که دچار عقده و انتقام است درآورده ‌ایم. گویى حضرت حجت فقط انتظار دارند که کى خداوند تبارک و تعالى به ایشان اجازه بدهند که مثلا بیایند ما مردم ایران را غرق در سعادت کنند یا شیعه را غرق در سعادت کنند، آن هم شیعه‌ اى که ما هستیم که شیعه نیستیم. نه، این یک فلسفه بزرگ جهانى است، چون اسلام یک دین جهانى است، چون تشیع به معنى واقعى‌ اش یک امر جهانى است. این را ما باید به صورت یک فلسفه بزرگ جهانى تلقى کنیم. وقتى قرآن مى‌گوید: وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ‌ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ‌ [1] صحبت از زمین است، نه صحبت از این منطقه و آن منطقه و این قوم و آن نژاد. اصول دین و مذهب به ما مى‌گوید: زندگى سعادتمندانه بشر آن است که در آینده است، این که اکنون هست موقت است. شما مى ‌بینید یک فرد سه دوره کلى دارد: دوره کودکى که دوره بازى و افکار کودکانه است، دوره جوانى که دوره خشم و شهوت است، و دوره عاقله مردى و پیرى که دوره پختگى و استفاده از تجربیات،عصر ما بر چه محورى مى‌ گردد؟ اگر انسان، دقیق حساب کند مى‌ بیند محور گردش زمان ما یا خشم است و یا شهوت. آیا دوره‌ اى نخواهد آمد که آن دوره، حکومت، نه حکومت اساطیر باشد و نه حکومت خشم و شهوت و بمب؟ دوره ‌اى که واقعاً در آن دوره معرفت و عدالت و صلح و انسانیت و معنویت حکومت کند؟  دوره دور بودن از احساسات و دوره حکومت عقل است. اجتماع بشرى هم همین‌طور است. اجتماع بشرى سه دوره را باید طى کند. یک دوره، دوره اساطیر و افسانه‌ ها و به تعبیر قرآن دوره جاهلیت است. دوره دوم دوره علم است، ولى علم و جوانى، یعنى دوره حکومت خشم و شهوت. به راستى عصر ما بر چه محورى مى‌ گردد؟ اگر انسان، دقیق حساب کند مى‌ بیند محور گردش زمان ما یا خشم است و یا شهوت. آیا دوره‌ اى نخواهد آمد که آن دوره، حکومت، نه حکومت اساطیر باشد و نه حکومت خشم و شهوت و بمب؟ دوره ‌اى که واقعاً در آن دوره معرفت و عدالت و صلح و انسانیت و معنویت حکومت کند؟ چگونه مى‌ شود که چنین دوره ‌اى نیاید؟! مگر مى ‌شود که خداوند این عالم را خلق کرده باشد و بشر را به عنوان اشرف مخلوقات آفریده باشد، بعد بشر به دوره بلوغ خودش نرسیده یک مرتبه تمام بشر را زیر و رو کند؟!. پس مهدویت یک فلسفه بسیار بزرگ است. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام)، 1377ش، ج‌18، صص 180-181 با تلخیص).
 

روایتى در این معنى که آیه:" وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ ..." در باره قائم آل محمد (علیهم السلام) و اصحاب او است‌

در تفسیر قمى در ذیل‌" وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ" فرموده: کتابهاى آسمانى همه ذکراند. و در ذیل آیه‌" أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ" فرمودند: در باره قائم و اصحاب او است. و نیز فرمودند: زبور مشتمل بر پیشگویی ها و حمد و تمجید و دعا بوده است‌. روایات در باب مهدى (ع) و ظهور او و پر کردنش زمین را از عدل بعد از پر شدنش از ظلم و جور- چه از طرق عامه و چه از طرق خاصه و چه از رسول خدا (ص) و چه از ائمه هدى (ع)- آن قدر زیاد است که به حد تواتر رسیده، و اگر کسى بخواهد به آنها وقوف یابد، باید به کتابهایى که مظنه این بحث در آنها مى‌رود مراجعه کند، و چنین کتابهایى در بین عامه و خاصه زیاد است. (طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، 1378ش، ج14، ص 475).
 

دکترین مهدویت و انتظار

اعتقاد به مهدویت‌ و انتظار، که در رأس هرم اعتقادى شیعه قرار گرفته است، بر بهداشت روان در دو سطح پیش‌گیرى اولیه و ارتقاى توان‌مندى‌ها مؤثر بوده است. انتظار در محورهاى سه‌ گانه امید (شناختى)، آمادگى (رفتارى) و اشتیاق (عاطفى)، بر بهداشت روان در دو سطح پیش‌گیرى اولیه و ارتقاى توان‌مندى‌ها، مؤثر بوده است. انتظار نور سپید، بارقه امید را در دل انسان زنده مى‌کند و امیدوارى، موجب جلوگیرى از یأس و سرخوردگى مى‌شود. امام على (ع) فرمود: مردم! در واپسین حرکت تاریخ و آخر الزمان، بزرگ مردى از فرزندانم ظهور مى‌کند. هنگامى که پرچمش به اهتزاز درآید، شرق و غرب جهان را روشن سازد. با ظهورش موجى از شادى و نور، عالم‌ گستر مى‌گردد. معناى انتظار و آمادگى براى ظهور، این است که انسان خود را از هرگونه قیدوبند (درونى و بیرونى) آزاد سازد و سبک‌بار و سبک‌بال آماده حرکت باشد و این امر، مستلزم پارسایى، زهد و تقوا است و شایستگى در پرتو عمل صالح مى‌خواهد. امام صادق (ع) مى‌ فرماید: من سرّ أن یکون من أصحاب القائم فلینتظر و لیعمل بالورع و محاسن الاخلاق. هرکس دوست‌ دارد، در شمار اصحاب حضرت قائم باشد، باید منتظر باشد و پارسایى پیشه سازد و به اخلاق نیکو رفتار کند.ابعاد عاطفى انتظار که در حقیقت نقطه اوج انتظار و گرمى و حرارت آن به‌ شمار مى‌ آید، اشتیاق است. منتظر کسى است که چون خاک تشنه نیازمند آب است. منتظر واقعى کسى است که براى رسیدن یار، لحظه‌ شمارى مى‌کند؛ یعنى به او عشق مى‌ورزد، با او سخن مى‌گوید و با چشم‌هاى نگران و رمق‌دیده، به دوردست مى‌نگرد که شاید او را ببیند و بیابد ابعاد عاطفى انتظار که در حقیقت نقطه اوج انتظار و گرمى و حرارت آن به‌ شمار مى‌ آید، اشتیاق است. منتظر کسى است که چون خاک تشنه نیازمند آب است. منتظر واقعى کسى است که براى رسیدن یار، لحظه‌ شمارى مى‌کند؛ یعنى به او عشق مى‌ورزد، با او سخن مى‌گوید و با چشم‌هاى نگران و رمق‌دیده، به دوردست مى‌نگرد که شاید او را ببیند و بیابد. انتظار یک شیوه پیش‌گیرانه براى بیمارى‌هاى روانى حاد، مثل افسردگى است و از این جهت، مى‌تواند زمینه ‌ساز بهداشت روان باشد. (بنیاد پژوهشهای قرآنی حوزه و دانشگاه، مجموعه مقالات قرآن و طب، 1385ش، ج‌4، صص 131-132).


 
منابع:
1-مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (قیام و انقلاب مهدى علیه السلام)، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
2-مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام)، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
3- طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،چاپ یازدهم، 1378ش.
4- بنیاد پژوهشهای قرآنی حوزه و دانشگاه، مجموعه مقالات قرآن و طب، ایران، مشهد، انتشارات موسسه انتشاراتی بنیاد پژوهشهای قرآنی حوزه و دانشگاه- دانشگاه شاهد، چاپ اول، 1385ش.
[1]. الانبیاء: 105.