مشروب سازی که با وصیت امیرکبیر مدرسه علمیه شد


مشروب سازی که با وصیت امیرکبیر مدرسه علمیه شد

خبرگزاری حوزه نوشت:

مدرسه علمیه شیخ عبدالحسین در خیابان پامنار تهران به وصیت مردی ساخته شده که همگان وی را در زمره یکی از مردان بزرگ ایران زمین در دو صده اخیر می‌شناسند. او در زمانه خویش مهر و وفا ندید و در حمام فین کاشان جان به جان آفرین تسلیم کرد.

میرزا تقی خان امیرکبیر وصیت کرد از یک سوم مالش زیرنظر «شیخ عبدالحسین تهرانی» که به شیخ العراقین نیز معروف است، مدرسه ای بسازند، برای آموزش و البته پرورش جوانان این مرز و بوم؛ شاید از میان آنان، پاک سرشتانی چون امیرکبیر دیگربار پای به عرصه وجود گذارد.

مدرسه علمیه شیخ عبدالحسین، نزدیک به 165 سال پیش در یکی از محله های قدیمی جنوب شهر تهران به نام پامنار قد علم کرد و امروزه نیز طلبه ها در آن درس دین می گیرند تا اشاعه دهنده اسلام عزیز باشند. در کنار مدرسه، مسجدی به همان نام قرار دارد ، البته نسبت به مدرسه در نتیجه تعمیر، اصالت اولیه خویش را از دست داده است. مدرسه 20 حجره دارد و حیاطی سرسبز و باصفا. از دیگر مشخصات اینکه در یک طبقه و به صورت چهار ایوانی ساخته شده و ایوان غربی آن به گنبد خانه مسجد راه پیدا می کند.

موسس مدرسه

درست است که میرزا تقی خان امیرکبیر بانی اصلی مدرسه شیخ عبدالحسین است، اما کسی که مدرسه و البته مسجد مجاور آن را بنیان نهاد شیخ عبدالحسین تهرانی از فقیهان معروف دوران قاجار است.

ایشان شاگرد صاحب جواهر و یکی از چهار نفری است که مرحوم صاحب جواهر بر اجتهادشان گواهی داد. شیخ نزد امیرکبیر بسیار احترام و عزت داشت چنان که امور قضاییه و شرعیه را به ایشان ارجاع می داد. شایان توجه اینکه شیخ عبدالحسین تهرانی سخت با فرقه ضاله بهائیت مبارزه کرده و درباره آن، روشنگری می کرد.

چرا مدرسه به نام امیرکبیر نیست؟

به دلیل حساسیت های حکومت وقت نسبت به امیرکبیر، آیت الله تهرانی مجبور شد نام خود را بر مدرسه بگذارد. جالب و البته تأسف آور اینکه محل کنونی مدرسه، زمانی محل ساخت مشروبات الکلی بود تا اینکه با وصیت هوشمندانه امیرکبیر، چنین مرکز فسادی تبدیل به محل فراگیری علوم اسلامی شد. در کنار مدرسه، مسجد شیخ عبدالحسین که به آذربایجانی ها معروف است قرار دارد.

تولیت و مدیران مدرسه

حاج آقا سید باقر خسروشاهی از سلاله خندان بزرگ علم و سیادت خسروشاهی، تولیت مدرسه شیخ عبدالحسین تهران است. پدر ایشان پس از رفتنِ آیت الله انگجی که سال ها در مدرسه و مسجد، نماز اقامه می کرد به مدرسه شیخ عبدالحسین آمد که البته به پیشنهاد برخی از علمای نام آشنای زمان مانند مرحوم آیت الله نجفی شهرستانی بود. مدیر مدرسه حجه الاسلام رضا شریفی است. وی دانش آموخته همین مدرسه بوده و به دست تولیت آن ملبس شده است. اخوی ایشان، حجه الاسلام حسن شریفی معاون امور آموزش مدرسه است که در همین مدرسه و مروی درس خوانده و معم شده است.

اوضاع مدرسه در زمانه حکمرانی رضا خان

زمانی که رضا شاه بر قدرت مسلط شد در کنار تعدادی از اقدامات ضد دینی، برخی از مدارس علمیه را دچار آشفتگی کرد، از آن جمله مدرسه آیت الله شیخ عبدالحسین تهرانی است. آیت الله سید هادی خسروشاهی پدر تولیت فعلی مدرسه، تلاش بسیاری کرد تا این وضعیت را سامان دهد. چرا که تعدادی دانشجو مدرسه را در اختیار گرفته بودند و بعضاً حجره ها را به همدیگر می فروختند و در واقع مدرسه به خوابگاه دانشجویی تبدیل شد. سرانجام آقا شیخ هادی تصمیم میگرد حجره ها را بخرد و به طلبه ها و اگذار کند و مدرسه کم کم به هویت سابق خود باز گشت.

سابقه مبارزاتی مدرسه

از سال 54-1353 مدرسه یکی از مراکز ترویج انقلاب شد. در آن سال ها نماز جماعت بی نظیری برگزار می شد و صف های نماز تا دم در ورودی حیاط می رسید. یک سالی حضرت امام خمینی (ره) و یک سال آقای هاشمی رفسنجانی در ماه مبارک رمضان در این مسجد منبر رفتند. یک سالی هم نمایشگاهی از کتب مذهبی در آن برگزار شد.

طلبه ها و فعالیت های تحقیقی و فرهنگی

نزدیک به 110 طلبه در شیخ عبدالحسین درس می خوانند که بین 15 تا 20 نفر در هر پایه هستند. روند جذب طلبه ها در سال های اخیر به صورت سالانه 20 نفر بوده است. تلاش پیگیر برای قوام بخشی به بنیادهای علمی طلبه ها از دغدغه های اصلی کادر مدیریتی و اجرایی مدرسه است و به همین دلیل در سال های اولیه به طلبه ها فعالیت های تحقیقی ارایه نمی شود چرا که مبنایی ندارد طلبه تازه واردی که چندان در علوم دینی مهارت نیافته و عمیق نشده است، سراغ مقاله نویسی و کتاب نویسی برود.

یکی از حوزه های علمی فعال در مدرسه، بخش مشاوره آن باشد که توسط حجت الاسلام مالک برنامه ریزی و هدایت می شود. طلاب و البته مردم از این طریق می توانند پاسخ بسیاری از سوالات و شبهات خویش را دریافت کنند. همچنین کلاس های شبهه شناسی چند وقتی است که در این مدرسه دایر شده است.

نقش عیسی بن مریم(ع) در دولت امام زمان(عج)


حجت الاسلام کاشانی با اشاره به نقش کلیدی حضرت عیسی(ع) در دولت موعود، گفت: مسیحیان وقتی ببینند حضرت عیسی(ع) پشت سر امام عصر(ع) قامت بسته و نماز می گذارد، همگی ایمان آورده و مسلمان می شوند.

عیسی مسیح
مروری بر آموزه های ادیان در زمینه انتظار و منجی موعود(عج) ثابت می کند که مهدویت، صرفا اعتقادی شیعی نیست بلکه پیروان همه ادیان و مکاتب اعم از الهی و غیرالهی منتظر آن موعودی اند که بیاید و به یُمن قدومش عدالت بر جهان حاکم شود. این مسئله ای است که مسیحیت نیز بدان معتقد و معترف است.

از این رو، به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت پیامبر الهی حضرت عیسی بن مریم (س) و با توجه به نقشی که روایات برای آن حضرت (ع) در دولت جهانی امام مهدی(عج) تصریح کرده اند، با حجت الاسلام «محمد کاشانی»، مدیر انجمن گفتگوی اسلام و مسیحیت درباره مهدویت در مسیحیت و نقش عیسی مسیح(ع) در دولت کریمه مهدوی گفت وگویی ترتیب داده ایم که مشروح آن تقدیم حضورتان می شود:

بنابر آموزه های دینی مذهبی حضرت عیسی مسیح(ع) چه نقشی در قیام و  دولت جهانی امام عصر(عج) دارند؟
بنابر تصریح روایات، حضرت عیسی(ع) در ظهور و حکومت امام مهدی(عج) نقشی ویژه دارند چنان که در روایات تصریح شده در آخرالزمان همزمان با ظهور امام زمان(عج) و تحقق وعده الهی، حضرت عیسی مسیح(ع) نیز از آسمان باز می گردند و در کنار حضرت حجت(عج)، در دولت جهانی حضوری فعال دارند.
برای مثال در روایت است که حضرت عیسی(ع)، وزیر و جانشین امام عصر(عج) هستند یا اینکه «بحرانی» در کتاب «غایَةُ الْمَرام وَ حُجَّةُ الْخِصام» می نویسد: عیسی بن مریم(س) در دولت کریمه مهدوی مسئول اموال هستند (مقامی شبیه به وزیر اقتصاد در دوران کنونی).
علاوه بر این و بنابر تفسیر مفسران از آیات قرآن کریم، همه ملل مسیحی منتظر آمدن ماشیح (مسیح) هستند، وقتی ببینند حضرت عیسی(ع) پشت سر امام عصر (عج) قامت بسته و نماز می گذارند، همگی ایمان آورده و مسلمان می شوند

این نشان از نقشی بی بدیل حضرت عیسی(ع) در دولت موعود و گرایش پیروان مسیحیت به اسلام و تشیع دارد.

این نقش و جایگاه حضرت مسیح(ع) در دولت موعود و همراهی با امام عصر(عج) چقدر ناقض تفکری است که حضرت عیسی(ع) را منجی آخرالزمان، معرفی می کند؟

در عهد عتیق و عهد جدید پیشگویی هایی درباره آمدن موعود به صورت جدی مطرح شده است اما اینکه مصداق این پیشگویی ها کیست، در انجیل به طور دقیق مشخص و ملموس نیست بلکه مسیحیان آن را با تاویل به عیسی مسیح(ع) نسبت می دهند.

از دیگر سو، پیشگویی هایی در کتاب مقدس وجود دارد که به صورت بشارت گونه و نه عینی، به امام زمانی که ما به ایشان اعتقاد داریم، اشاره می کند.

برای مثال، یکی از مشخصات موعود در کتاب مقدس این است که وی از نسل یسّاء، پدر حضرت داوود(ع) است، در حالی که حضرت عیسی(ع) از نسل داوود نیست، حضرت مریم(س) از نسل هارون است و داوود از طایفه یهودا که اینها دو طایفه مجزایند و مسیح(ع) نسبی به آنها نمی برد. تنها یوسف، پدرخوانده حضرت عیسی(ع) از نسل داوود بوده که وی نیز بر نسل مسیح(ع) نقشی ندارد.

لذا این مشخصاتی که در کتاب مقدس برای منجی آخرالزمان ذکر شده با حضرت عیسی(ع) قابل تطبیق نیست؛ علاوه بر این، پیشگویی های در کتاب «مکاشفه یوحنا» درباره بانویی که فرزندی به دنیا می آورد و روی سر تاجی دارد با 11 ستاره و ... هست که با داستان ولادت امام عصر(عج) در کتاب بحارالانوار مطابقت می کند.

به عبارت دیگر، به صورت کلی نشانه هایی از امام زمان(عج) در انجیل وجود دارد که قابل تطبیق بر شخص دیگری جز ایشان نیست یعنی لزوماً موعودی که در کتاب مقدس از وی صحبت شده عیسی بن مریم(س) نیست.
انجیل

اعتقاد و باور مسیحیان به زنده بودن حضرت عیسی(ع) چقدر به پذیرشِ غیبت و حی بودن امام عصر(عج) به عنوان اعتقادی شیعی در سطح جهانی کمک می کند؟
هم مسلمانان و هم مسیحیان معتقدند که عیسی مسیح(ع) زنده است و به آسمان عروج کرده است، تنها تفاوت ما با آنها این است که مسیحیان می گویند عیسی(ع) به صلیب کشیده شد و سه روز در داخل قبر بود اما قرآن تصریح می کند که عیسی(ع) مصلوب و کشته نشد. اما مسیحیان می گویند سه روز بعد از مصلوب شدن زنده از قبر درآمد و 40 روز با حوّاریون بود و سپس زنده به آسمان عروج کرد.

نه تنها عیسی مسیح(ع) بلکه حضرات الیاس و خضر علیهماالسلام نیز زنده اند و درباره حضرت ادریس(ع) هم بنابر نقلی، زنده بودن تصریح شده است؛ اما از دیگر سو خداوند می فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» یعنی هر نفسی باید مرگ را بچشد و مرگ برای این دنیا است لذا چون عیسی(ع) زنده به آسمان عروج کرد پس باید زنده به زمین باز گردد و طعم مرگ را بچشد.
از این رو و به تصریح روایات مسیح(ع) همزمان یا کمی بعد از ظهور (بنابر روایتی در دمشق یا بیت المقدس) از آسمان نزول کرده و جانشین و وزیر امام مهدی(عج) می شود.

در کتاب مقدس آیین انتظار چه ویژگی هایی دارد و این آیین با اسلام دارای چه وجوه اشتراکی است؟
در آیین انتظارِ اسلامی بر میعادگاه انتظار تصریح شده است، در عراق مسجد سهله و مسجد جمکران در ایران میعادگاه منتظران اند، یعنی منتظران منجی موعود (عج) هر شب چهارشنبه و هر صبح جمعه به این دو مسجد رفته و دعای فرج را زمزمه می کنند. چراکه از آداب انتظار خواندن دعاهای فرج است.
علاوه بر این، مفهوم مردی سوار بر اسب سفید که می آید و جهان را نجات می دهد، مفهومی مشترک میان همه ادیان به عنوان نماد انتظار است و این تصویرسازی در هنر ادیان و مکاتب صورت گرفته؛ برای مثال در هندوستان و در معبد کارلی متعلق به بودائیان، مجمسه کارلی قرار دارد که بودائیان در آنجا برای آمدن منجی دعا می کنند و میعادگاه منتظران است.
همانگونه که ما در دعای ندبه از خدا طلب دیدار منجی را داریم، در مسیحیت هم دعاهایی هست که از خدا می خواهند آن موعود را برساند؛ در یهودیت هم دعاهای متعدد برای آمدن ماشیح وجود دارد و این در همه ادیان و مکاتب است این یعنی همه منتظر اند؛ برای مثال صائبین مندایی در اهواز برای آمدن منجی لحظه شماری می کنند و حتی چیزی بیش از انتظاری که شیعه برای آمدن انتظار امام زمان(عج) می کشد، در آنها دیده می شود.

این یعنی همه ما یک حقیقت را به انتظار نشسته ایم.

با توجه به اینکه گفتگوی ادیان امروزه یک ضرورت جهانی است، مهدویت چقدر می تواند به نزدیکی پیروان ادیان به یکدیگر کمک کند؟

تمامی ادیان و مکاتب اعم از اسلام، مسیحیت، یهود، هندوئیسم و ... منتظر روزی اند که موعود ادیان بیاید. در انجیل یوحنا حضرت عیسی(ع) به یاران خود می گوید: «کمرهای خود را ببندید، چراغ های تان را افروخته بدارید، شما باید مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشند که چه وقت مراجعت کند و و هر وقت آید و در را بکوبد بی درنگ در را بگشایند؛ خوشا به حال آن غلامان که آقای شان چون آید، ایشان را بیدار یابد، شما نیز منتظر باشید چراکه در ساعتی که گمان نمی برید پسر انسان می آید».

این یعنی عیسی(ع) منتظران را از خواب و غفلت نهی می کند و بر هوشیاری آنها توصیه دارد و تاکید می کند که ظهور غافلگیرانه رخ می دهد. یعنی نحوی از ادبیات انتظار را بوضوح در انجیل شاهد هستیم وقتی مسیح(ع) به شاگردان خود تاکید می کند که در لحظه منتظر باشید مثل میزبانی که هر لحظه منتظر در زدن و آمدن مهمان خود است!
حضرت مهدی

این ادبیات در اسلام هم هست؛ دعای فرج و آیین انتظاری که در اسلام است به مراتب کامل تر از مسیحیت است. در ادیان و مکاتب دیگر هم چنین داستانی بوضوح مشخص است چنان که یکی از ادعیه یهودیان که هر روز در نمازهای شان می خوانند دعا برای بازگشت ماشیح یا منجی موعود است. 

این یعنی هر دینی با زبانی این انتظار را فریاد می زند تنها عناوین این منجی متفاوت است؛ زرتشتیان از او به «سوشیانت» تعبیر می کنند، یهود به ماشیح، مسیحیت به عیسی(ع) و ... اما فرقی نمی کند به آب بگویی سو، ماء یا water چون این عناوین در ماهیت آب تغییری ایجاد نمی کند.

آیا در آموزه های مسیحیت درباره زمان ظهور و بازگشت حضرت عیسی(ع) نظری وجود دارد؟ نگاه مسیحیت به تعیین وقت در این باره چیست؟
در ادیان بحثی با عنوان آیین انتظار مطرح است که از ویژگی های اصلی آن «عدم تعیین وقت برای ظهور» است؛ برای مثال از عیسی مسیح(ع) پرسیدند: کی باز می گردی؟ پاسخ داد: از آن زمان هیچ کس اطلاع ندارد حتی ملائکه آسمان و حتی پسر!
البته در همه ادیان مدعیان دروغین بوده و هستند که یا زمان مشخص کرده و برای مثال می گویند پنج سال دیگر در فلان روز منجی ظهور می کند و برخی عوام هم جذب شده و فریب می خورند و چون نمی شود، می گویند اشتباه محاسباتی شده و تاریخ دیگری را اعلام می کنند تا کاسبی کنند که اینها همه دروغ است و طبق تصریح همه ادیان نباید فریب این مباحث را خورد و جز خدا کسی از آن زمان خبر ندارد.

در مسیحیت نیز مکرر مدعیانی دروغین بوده اند که برای ظهور وقت تعیین کرده اند از  500 میلادی گرفته تا 1000 میلادی، 21 می 2011 تا 2028.
علاوه بر این، مدعیان متعددی می آیند و می گویند ما همانیم که قرار بود بیاید مثل احمدالحسن و بهائیت در عالم تشیع؛ در مسیحیت هم در قرون متعدد چنین ادعاهایی مطرح بوده است. همچنین است درباره نشانه های ظهور که برخی به کذب تعیین نشانه و مصداق کرده اند. اما همه ادیان از جمله مسیحیت چنین ادعاهایی را تکذیب و رد می کنند.

انتظاری که امام عصر(عج) از جوانان دارند


امام زمان(عج) درفرازی از دعای شریف «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ...» در حق جوانان دعا می کنند که این مسئله نقش مهم این گروه در جامعه منتظر و زمینه ساز را نشان می دهد البته این نقش در گروی برخی شروط است.
زمان تقریبی مطالعه : 4 دقیقه
منتظران امام زمان
از دعاهای منسوب به امام عصر(عج)، دعای معروف «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ...» است که به زیبایی هر چه تمام و در فرازهایی کوتاه، وظایف منتظران از اقشار و صنوف مختلف را بیان کرده و راه و رسم زندگی به سبک انتظار را نشان می دهد.

از این رو، در سلسله مطالبی شرح فرازهای نورانی و ژرف این دعا مرور می شود:

امام مهدی(عج) در ادامه این دعای شریف بیان می کنند: «وَ عَلَى الشَّبَابِ بِالْإِنَابَةِ وَ التَّوْبَةِ؛ بر جوانان بازگشت و توبه تفضل نما».

یکی از حساس ترین دوره های زندگی انسان، جوانی است که در سرنوشت و آینده آدمی و حرکت در مسیر سعادت یا انحراف و شقاوت وی نقشی مهم دارد، از این رو، جوان بیش از دیگران در معرض وسوسه ها و دام های شیطان قرار دارد.

از این رو، در آموزه های دینی روایی هم توصیه های بسیاری درباره غنیمت دانستن این دوران و سرمایه گذاری در آن برای بهره داری در دیگر ایام عمر شده است. چنان که پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: «بهترین جوانان شما آنانند که رفتارشان مثل رفتار پیرمردان، پخته و سنجیده باشد و بدترین پیران، کسانى اند که چون جوانان شما رفتار کنند.»(1)

و از امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) است که در وصیّت به فرزندش امام حسن علیه‏السلام فرمودند: «دل جوان، مانند زمین کشت‏ناشده است. آنچه در آن افکنده شود، مى‏پذیرد. از این رو، پیش از آن‏که دلت سخت گردد و خِرَدَت سرگرم شود ، به تربیت تو همت گماشتم».(2)

آیت الله العظمی جوادی آملی در کتاب «امام مهدی(عج)، موجود موعود» می نویسد: «جوانان از سویی سرمایه های اساسی هر اجتماع و از طرفی آینده سازان آن هستند و در اندیشه دینی از اهمیت والایی برخوردارند. این اهمیت و جایگاه خاص اقتضا می کند از آنان در برابر آفات روحی و دام وساوس شیطانی با حساسیتی ویژه محافظت شود. طبیعت پرانرژی جوان که بهترین ابزار صعود او به درجات والای مادی و معنوی است اگر به فرمان عقل درنیاید، خود سرچشمه فسادگری می شود که نیروی جوانی را به بیراهه می برد و ضایع می کند.

ارتباط دائمی با خدای بزرگ و مراقبت همیشگی، بهترین راه صیانت از نعمت جوانی است. آنچه در این فقرات دعا وصف جوانان منتظر خوانده شده ابزار والای صیانت از این نعمت بزرگ الهی است.

انابه روی گرداندن از غیر خدا و توجّه تامّ به خدای سبحان است. جوانان منتظر باید با تهذیب و تزکیه نفس، ساحت اندیشه و انگیزه شان را از هر چه غیر خداست منزّه کنند و با اِعراض از هر مقصد و مقصودی جز خدا،‌ چهرة جان خویش را به سوی خدای بزرگ معطوف دارند و برای او خالص شوند.

طبیعت پرشور جوان، احتمال راهزنی شیطان و افتادن به دام گناه را در این دوران افزایش می دهد، از این رو، بایسته است که جوانان منتظر نظارت دائم و مراقبت مستمر بر اعمال و افکار خویش داشته باشند و اگر خدای نخواسته بر اثر غفلت، گناهی مرتکب شدند، با توبه و بازگشت به سوی خدا جان خویش را به دریای بی کران رحمت الهی سپرده و به آب توبه شست و شو دهند و خویش را از دام تلبیسات ابلیس برهانند.

گفتنی است انابه و توبه برای هر کس و در هر جایگاه سنی و اجتماعی ضروری است؛ اما شرایط دوران جوانی بیشتر مقتضی آن است.»(3)

همچنین و بنابر آموزه های دینی جوانی بهترین موسم برای یادگیری و بهره مندی از آموخته ها است لذا نسبت به یادگیری و علم آموزی در جوانی روایات تاکیداتی دارند؛ از امام صادق(ع) است که فرمود: «دوست ندارم جوانان شما را جز در دو حالت ببینم: دانشمند یا دانشجو. اگر (جوانی) چنین نکند، کوتاهی کرده و اگر کوتاهی کرد، تباه ساخته و اگر تباه ساخت، گناه کرده است و اگر گناه کند، سوگند به آنکه محمد(ص) را به حق برانگیخت، دوزخ جایگاه او خواهد شد.»(4)

ایشان همچنین بر عبادت جوانان تاکید کرده و فرمودند: «به راستی که دوست داشتنی ترین مردم نزد خداوند، جوان کم سال و خوش سیمایی است که جوانی و زیبایی اش را در راه فرمانبری از خداوند بزرگ قرار داده است. آنکه خداوند بزرگ به وی نزد فرشتگان افتخار می کند و می فرماید این بنده حقیقی من است.»(5)

بنابر آنچه بیان شد جوانان جامعه منتظر و زمینه ساز که آرزوی ظهور و درک دولت کریمه مهدوی را در سر می پروراند باید با درایت و درک موقعیت و حساسیت شرایط خود و نیز عبودیت و تلاش در کسب علم و دانش، رضایت امام عصر(عج) را فراهم کنند و در صورت اشتباه و خطا با توبه و انابه به مسیر حق باز گردند و از همراهی با منتظران باز نمانند. چراکه دعای امام عصر(عج) نشان از اهمیت نقش جوانان در جامعه منتظر و توبه و انابه و بازگشت آنها به مسیر در صورت اشتباه دارد.

پی نوشت :
1-مشکاه الانوار، ص180؛
2-نهج البلاغة ، از نامه 31؛
3-امام مهدی موجود موعود(عج)، ص 210؛
4-امالی طوسی، ص 303، ح 604؛
5- اعلام الدین، ص 120.
*گروه ادعیه و زیارات مهدوی مرکز تخصصی مهدویت

سیمای ظاهری حضرت مهدی (عج)


حضرت مهدی ، امام زمان عج
در احادیث و روایات از خصوصیات چهره ی حضرت مهدی نقل شده است که مسن است اما جوان جلوه میکند و...

شکل ظاهری حضرت مهدی                   

دیدار با پسر فاطمه(س) و حضور امام زمان(عج) را درک کردن، شاید بزرگترین آرزوی بسیاری از ما شیعیان باشد، اما اگر روزی رسید که  ما لیاقت لحظه ای ملاقات با امام قائم(ع) را پیدا کردیم، ظاهر و اوصاف جسمانی موعودمان چگونه خواهد بود؟  حضرت مهدی

حضرت مهدی

 

چهره امام زمان

سیمای ظاهری حضرت مهدی

 
در ادامه این گزارش تعدادی از احادیث و روایات پیرامون شکل ظاهری امام زمان(عج) از منابع مختلف شیعه و سنی ذکر می شود:
 
مسند ابویعلی از پیامبر(ص) نقل می کند:«از میان اهل بیتم کسی در این امت قیام خواهد کرد که پیشانی اش بلند است و بینی اش برجستگی دارد. او عدالت را در زمین می گسترد، چنان که از جفا و بیداد آکنده شده است.»
 
الفردوس از حذیفه از پیامبر(ص) روایت می کند:«مهدی مردی است از فرزندان من، چهره او مانند ماهِ درخشان است، رنگ او رنگ عربی(1) است و اندام او اسرائیلی(2). او زمین را پر از داد خواهد ساخت، همانطور که از ستم پر شده است. اهل آسمان و زمین و (حتی) پرنده در آسمان از خلافت او رضایت مند خواهند بود...»
 
کمال الدین از ابوالصلت هروی نقل می کند:«از امام رضا(ع) درباره نشانه های قائم به هنگام قیام پرسیدم و ایشان فرمودند:علامت او این است که مسن است ولی جوان جلوه می کند، کسی که او را می نگرد چهل ساله و حوالی آن تخمین می زند. از علامات ظهور او آن است که با گذر روزها و شب ها پیر نمی شود، تا آنکه اجل فرا رسد.»
 
غیبت نعمانی از علی بن ابی حمزه از امام صادق(ع) چنین نقل می کند:«چون قائم قیام کند، مردمان او را نخواهند پذیرفت، چون جوان و شاداب می آید. تنها کسانی که خدا در عالم ذرّ از آنها میثاق گرفته است بر اعتقاد به او خواهند بود.»
 
کمال الدین روایت می کند که حضرت امیرالمؤمنین(ع) بر منبر فرمودند:«در آخرالزمان مردی از فرزندان من قیام می کند. او سفید مایل به سرخی است... ران هایی ستبر دارد، استخوان های شانه اش بزرگ است، در پشت خود دو خال دارد که یکی به رنگ پوست اوست و دیگری مانند خال پیامبر(ص). او دو نام دارد:یکی پنهان و دیگری آشکار. آنکه پنهان است احمد و آنکه آشکار است محمد. چون پرچمش را به اهتزاز درآرد، میان مشرق و مغرب را روشن می کند. او دستش را بر روی سر بندگان می گذارد و به دنبال آن هیچ مؤمنی نخواهد بود مگر آنکه دلش از پاره آهن سخت تر می شود و خدا به او نیروی چهل مرد می دهد. هیچ مرده ای نخواهد بود مگر آنکه سرورِ این امر به قبرش وارد می شود. آنان در قبرها با هم دیدار می کنند و به قیام قائم(ع) بشارت می دهند.» (بحارالانوار)
  
پی نوشت ها:
(1) یعنی گندمگون یا سفید است، و در اوصاف امام عصر(ع) آمده که رنگ ایشان رنگ پیامبر(ص) است، یعنی سفید مایل به سرخ.
(2)بلند قامت و پُر، مانند بنی اسرائیل و فرزندان یعقوب نبی(ع). نسل حضرت ابراهیم(ع) که از جمله آنها بنی اسرائیل اند، به درشتی اندام و زیبارویی معروف بوده اند، لذا اوصاف حضرت ابراهیم(ع) در امام مهدی(عج) بروز می کند.

سیمای یاران حضرت مهدی(ع) در عصر ظهور چگونه است؟


یاران مهدی(ع) چراغهای روشن هدایت اند؛ چرا که سرچشمه های حکمت در اثر تقوای محض از سرزمین قلبشان بر زبانشان جاری است و سراسر وجودشان بارقه لطف ازل را نمایان ساخته و در ظلمت اندیشه ها از قندیل قلبشان پرتو افشانیها رخ داده و مهار خرد خردورزان را بر دست با کفایت خود گرفته و به سوی کعبه مقصود هدایت می کنند.

به گزارش مشرق، صفحات تاریخ بشریت با همه نشیبها و فرازها، طلوعها و افولها، سراسر مشحون است از حوادث ریز و درشت که آفرینندگان آنها با دستهای هم اندیشه و هم سو با خود، این صحنه ها را رقم زده اند. این دستان همفکر و هم جهت «یاران» نامیده می شوند که با تمام وجود در تحقق اهداف و گرایشهای خود تلاش می کنند و موفقیت آنان مرهون جان فشانی، اخلاص و ایثار چنین یارانی است. مطابق معیارهای تعقّل تاریخی، رمز موفقیت یا شکست این گونه افراد غالبا در توان و صلاحیت یا عدم توان یاران خود نهفته است.

پیامبران و ائمه معصومین(ع) هم از این مسئله مستثنی نیستند و به وسیله یاران خُلّص، مرام و منظور خود را پیاده کرده و رسالت الهی شان را انجام داده اند. همان طوری که پیامبر(ص) با مساعدت مهاجرین و انصار هدف الهی خود را تحقق بخشید و حضرت علی(ع) و فرزندان اطهارش هم با همدلی و همیاری یاران اندک خود در صدد اجرای منویات الهی خود بودند و در این میان رشادتها و ایثارها و جانفشانیهای یاران حضرت سیدالشهداء(ع) جایگاه ویژه ای در تاریخ بشریت دارد.

همچنین حضرت بقیة اللّه الاعظم(ع) را در تحقق دولت کریمه، یارانی مساعدت خواهند کرد و با قلت عِدّه و عُدّه، جهان را زیر لوای آن حضرت خواهند آورد و بستر تحقق حکومت واحد جهانی را مهیا خواهند ساخت. در این نوشته قصد آن داریم که نگاهی هر چند گذرا بر سیمای یاران آن حضرت داشته باشیم.

در روایات متعددی که از ائمه معصومین(ع) وارد شده سیمای یاران حضرتش ترسیم شده است، که از میان آنها به مرفوعه فضیل بن یسار از امام صادق(ع) می پردازیم:

خداوند را در طالقان گنجی است نه از جنس سیم و زر و پرچمی است که از هنگامی که فرو پیچیده شده برافراشته نشده است و مردانی که انگار دلهایشان پاره های آهن است. شک و دودلی در ذات خدا، آن را نیالوده و از سنگ با صلابت تر است. اگر برکوهها یورش برند آنها را از جای برمی کنند و هیچ شهری مقصد پرچمهای آنان واقع نمی شود مگر آنکه ویرانش می سازند. گو اینکه بر اسبانشان بازها پر گشوده اند، از راه تبرّک، دست بر زین امام برده و دور امام گرد می آیند.

در جنگها با جان خود از امام(ع) محافظت نموده و از پس هر آنچه امام(ع) از آنان می خواهد، برمی آیند. مردانی که شب نمی آرمند و در نمازشان زنبورسان زمزمه دارند، شب را در قیام و قعود به سر می آورند و صبح را بر پشت اسبانشان آغاز می نمایند، در شب رهبانند و در روز شیران. از فرمانبری کنیز، نسبت به آقایش، برای امام فرمانبردارترند.

بسان چراغهایی هستند. مثل اینکه دلهاشان چراغدان است. آنان از خشیت خدا ترسانند. شهادت را می خواهند و آرزو می کنند که در راه خدا کشته شوند، شعارشان «یا لثارات الحسین» است. وقتی به حرکت درمی آیند رعب و ترس [حاصل از هیبت و شکوه و انسجامشان] به مسافت راه یک ماه پیششان می تازد. رهسپار کوی مولایند. خداوند با آنان امام حقّ را یاری می نماید.1

در این روایت مرفوعه، خطوط برجسته سیمای یاران حضرت ولیّ عصر(ع) بیان شده است. خطوطی کاملاً همگرا با خطوط ترسیمی مولی الموحدین(ع) از سیمای فرهیختگان خود نگهدار و پرهیزکار. این خطوط نمایانگر بخش اعظمی از فضایل عالیه الهی انسان ملکوتی است که با دارا بودن آنها برازنده خلعت خلّت و نصرت آن حضرت می گردد. خلعتی که از مجموعه خلقت، فقط تعداد اندکی به تشریف آن نایل می شوند.

دم از تقرّب جانان زنند ناکس و کس همای را چه رسد همنشین شدن با خس

آری باید آراسته به اوصاف پسندیده بود تا در سلک یاران او لیاقت اندک پیدا کرد و فیض دیدار او هم تنها از تحلّی و آراستگی به این نشانه ها و خصایص حاصل می شود. باید غبار ناهمگونی و نامتجانسی را از راه فرو نشاند تا به طراوت دیدار، دیدگان نورانی ساخت.

جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد

به اختصار از منظر این روایت مرفوعه به بعضی از خطوط چهره نورانی یاوران آن امام همام(ع) نظر می کنیم. باشد که در سرچشمه های جوشان این فضایل به طهارت دل بنشینیم و عنقای لقای او را فراچنگ آریم هر چند که:

عنقا شکار کس نشود دام باز چین اینجا همیشه باد به دست است دام را


1. خلوص اعتقاد و شدّت توحیدگرایی:

«کأنّ قلوبهم زبرالحدید لایشوبها شکّ فی ذات اللّه أشدّ من الحجر»

یاران حضرت حجت در اعتقاد خود چنان از درجه بالای خلوص برخوردارند که لحظه ای شکّ و تردید در دل آنها سایه نمی گسترد و کنج قلبشان را به تسخیر نمی آورد، بلکه با سراسر وجود او را ادراک کرده و در همه حال خود را در حضور او می یابند؛ چرا که اینان از نردبان «علم الیقین» به بام بلند «عین الیقین» رسیده و از آنجا به بال ریاضت و توفیق و تقرّب در فضای بیکران «حق الیقین» به پرواز درآمده اند. پروانه صفت در حرارت کانون شمع وجود حقّ، جلّ و علا، پر و بال سوخته اند و ققنوس وار از خاکستر خود تولدی تازه یافته اند و خود روشن است که با این وصف قلمرو وجودشان از تنش تارهای عنکبوتان شرک منزّه بوده و لمحه ای در هیچ یک از ابعاد، شرک نمی ورزند. از اشعه آفتاب توحیدشان هیچ زاویه مبهم و تاریکی بی بهره نمانده است، تا نامرئی ترین تارتنان شرک در آن توان تنش داشته باشند. آری حصار قلب توحیدی اینان چنان پاره های آهن است که یغماگران شرک و کفر و بی مبالاتی در آن هیچ راهی ندارند.

یاران حضرت حجت در اعتقاد خود چنان از درجه بالای خلوص برخوردارند که لحظه ای شکّ و تردید در دل آنها سایه نمی گسترد و کنج قلبشان را به تسخیر درنمی آورد، بلکه با سراسر وجود او را ادراک کرده و در همه حال خود را در حضور او می یابند.


2. توانمندی و قدرت اراده:

«لو حملوا علی الجبال لأزالوها»

یاوران حضرتش چنان قوی و با اراده و ذوفنون اند که اگر بر کوهها یورش برند از بن بر می کنند. در راه پیشبرد اهداف و اغراض خود چنان صلب و سخت عزم اند که اگر کوهها از جا کنده شود، اینان خم به ابرو نمی آورند و چرا اینگونه نباشند که اهل تقوایند و «إنّ التقوی أعزّ عزّ؛ فیه نجاة کل هارب و درک کل طالب و ظفر کل غالب»2 و این اکسیر تقواست که زندگی قدرتمندانه را به ارمغان می آورد که: «من اتّقی اللّه عاش قویا»3، البته بدیهی است که هیچ قدرتی بی فیض علم صورت تحقّق نمی بندد، پس یاران آن حضرت از لحاظ دانش همه در مرتبه والایند.


3. عشق والا به امام(ع) و متعلقات ایشان:

«یتمسّحون بسرج الإمام، علیه السلام، یطلبون بذلک البرکة».

بسیارند تنگ نظرانی که بر اعتقاد تشیع نسبت به بزرگداشت لوازم وجودی ائمه معصومین(ع) و تقبیل مشاهد متبرکه خرده های شناعت مآب گرفته اند، حتی در اثر اینگونه القائات و جوّهای مسموم، بر شیعیان ساده لوح هم صورت این خیال حاصل گشته که این کارها سلوک متوحّشان و کوران و ابلهان و به دور از آئین خرد است، تا آنجایی که گاه این کارها را به وادی شرک و کفر کشانده و بسیار مهملات بافته اند.

اما درک فلسفه این کارها و ژرفای این عوالم نه تنها چنین تخیلاتی را واهی می داند، بلکه حقانیت آنرا مسلم می دارد: گفت بوسم معجر لیلی از آن بوی زلف خوب لیلی دارد آن عشق می ورزم به پای افزار او بهر آنکه هست پای ابزار او شانه اش بوسم گذارم بر دو چشم تا زبویش نور گیرد هر دو چشم

آری ژرفانگری خاص می طلبد تا فراتر از فضای اندیشه منطق تراش بشر، علقه بین محبوب و متعلقات او را ادراک نموده و ساحت او را برتر از عرض حاجت خود شمرده و بر زینش بوسه زنند و دست ارادت بسایند، این شدت محبت و نهایت عمق اندیشی یاران حضرتش را می رساند.

من خاکی که از این در نتوانم برخاست از کجا بوسه زنم بر لب آن قصر بلند هیچ روئی نشود آینه حجله بخت مگر آنروی که مالند بر آن سم سمند


4. از خودگذشتگی و ایثار:

«یقونه بأنفسهم فی الحروب»

یاران حضرت حجت(ع) با دل و جان از حضرتش پاسداری می کنند و پیشمرگ او می شوند و جان را فدای آن جانان می کنند، که جان تحفه ناقابلی است.
چو جان فدای لبت شد خیال می بستم که قطره ای ز زلالت به کام ما می افتد خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز کزین شکار فراوان به دام ما افتد


5. داشتن کفایت کافی و وافی:

«یکفونه ما یرید فیهم»

یاران حضرت مهدی کفایت فوق العاده جهت انجام وظایف محوله دارند؛ چرا که کفایت، مشروب از زلال علم است و یاران آن حضرت چون از مشرب تقوای بی بدیل و خالص سیراب شده اند، به اقتضای «واتقوا اللّه و یعلّمکم اللّه »،4 دانش وسیع هر کاری را دارند و هر آنچه حضرت از آنها بطلبد به تمام وجود خواسته، اشراف کامل دارند و آن را به نحو احسن و اتم، انجام می دهند و مراد حضرتش را کما هُوَ المَطلوب حاصل می نمایند.


6. شب زنده داری:

«رجال لاینامون اللّیل رهبان باللّیل».

یاران حضرت مهدی(ع) شب را به قیام و قعود و عبادت و تهجد به سر می آورند. رهبانان شب اند. در خلوت شبان به دور از انظار ریاطلبان، سجاده نیاز و نماز را می گسترانند و اشک خونی را بدرقه امید وصال می گردانند. به فرمایش علی(ع): «أمّا اللّیل فصافون أقدامهم تالین لأجزاء القرآن یرتّلونه ترتیلاً و یحزنون به أنفسهم».5 نای غرّش شیران روز در خلوت شبانگاهان باز می شود؛ چرا که اراذل بهایم در خواب غفلتند. مثل مار زخم خورده از شدت فراق بر خود می پیچند و ناله های نیازمندانه شان مینای حیرت ملکوت را صد پاره می کند. در شب، شیاطین شرک انگیز کمتر میدان دار معرکه اند و در حظیره قدس عبادت بین عابد و معبود، حجابهای روزانه نیست.


7. شجاعت و دلاوری:

«لیوث بالنّهار»

یاران حضرتش که شب تا سحر را نغنوده اند، بر عکس شب زنده داران دنیوی روز را در خواب و غفلت نمی سپارند، بلکه شیران نهارند و پگاه را بر فراز سمندهای تیز پای خود پیشواز می کنند و از هرگونه بطالت و اهمال و لهو و لعب بدورند. البته از فراز «و یصبحون علی خیولهم» جهت و سوی کارها و تلاششان مشخص می شود که اینان یاریگران اند و یاریگر باید هماره در فکر یاری و کارهایش در جهت آن باشد. در فرهنگ قویم اینها، تلاش پربار واژه ای است که ژرفناک ترین معانی را حمل می کند. آری مصداق بارز فرمایش مولای متقیان اند که «و أمّا النهار فحلماء علماء أبرار و أتقیا». 6


8. عبادت خالصانه:

«لهم دوی فی صلاتهم کدویّ النحل»

یاران آن حضرت شیفته عبادت اند و قرة العین شان نماز است. زمزمه عاشقانه آنها در نماز ذوق شهد مصفّا را دارد. به خاطر خدا رو به قبله عشق می آورند و از عبادت تجارت پیشگان و برده صفتان سخت احتراز می جویند. بلکه او را به خاطر او، جلّ و علا، می پرستند، (فتلک عبادة الأحرار) اینان محصول کمال را از سرزمین زرافشان سجاده درو می کنند و از خمخانه آن، هر فضیلت دیگر را صبغه الهی می زنند و صفای اندرون را که لیاقت هم صحبتی و انس و یادگیری حضرتش را ارزانی می دارد، از میخانه سجاده حاصل می کنند.

سر رشته جان به جام بگذار کاین رشته از او نظام دارد


9. فرمانبری و اطاعت محض:

«هم أطوع له من الأمة لسیّدها»

یاران امام زمان(ع) بر اطاعت بی چون و چرای مولای خود کمر بسته اند و دل در رضای او سپرده اند و هر آنچه او بخواهد آن را حق محض و محض حق شمرند. اینان ولایتمداران سر سپرده و بی همتایند که به هیچ رو از خط فرمان ولیّ خود سربر نمی تابند و سالک نستوه صراط قویم «أطیعوا اللّه و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم»7 هستند. تا آنجا که اگر دستور باشد در دل آتش می روند و خطاب: «یا نار کونی بردأ و سلاما»8 را به جان تجربه می کنند.


10. روشنگری و هدایت بخشی:

«کالمصابیح کأنّ قلوبهم القنادیل»

یاران مهدی(ع) چراغهای روشن هدایت اند؛ چرا که سرچشمه های حکمت در اثر تقوای محض از سرزمین قلبشان بر زبانشان جاری است و سراسر وجودشان بارقه لطف ازل را نمایان ساخته و در ظلمت اندیشه ها از قندیل قلبشان پرتو افشانیها رخ داده و مهار خرد خردورزان را بر دست با کفایت خود گرفته و به سوی کعبه مقصود هدایت می کنند.


11. خداترسی:

«و هم من خشیة اللّه مشفقون»

یاوران آن حضرت از خشیّت حضرت حق چون بید بر خود می لرزند؛ چرا که بصیرتشان کامل است و اعتقادشان خالص و شهودشان حق الیقین و در این مرتبه است که نیران صاعقه جلال و هیبت و قهّاریّت خرمن هستی را می سوزاند و ترس بر وجود، سیطره مطلق می یابد تا جایی که: «قد براهم الخوف بری القداح ینظر إلیهم الناظر فیحسبهم مرضی و ما بالقوم من مرض و یقول لقد خولطوا و لقد خالطهم أمر عظیم»9؛ به سوهان ترس چونان تیرهای نازک تراشیده شده اند. تا جایی که نظاره گر، بیمارشان می پندارد، در حالی که بیماری ندارند و می گوید: اینان دیوانه اند. در حالی که امری عظیم از خود بی خودشان ساخته است.


12. آرزوی شهادت:

«یدعون بالشهادة و یتمنّون أن یقتلوا فی سبیل اللّه »

یاران حضرت حجت(ع) مدام دست بر دعا از حضرت حق وصال شاهد شهادت را می خواهند. شهادت به عنوان اعلی ترین و راقی ترین وسیله تقرب به مبدأ هستی هماره آرزوی قلبی انسانهای موحد خالص است و یاران حضرتش هم با عنایت به فیض بی منتهای «بل أحیاء عند ربّهم یرزقون»10 پر و بال در هوای شهادت می گسترانند و دولت این غم را به دعا از خدا می خواهند.


13. خونخواهی از حسین:

«شعارهم: یا لثارات الحسین»

از نشانه های دیگر یاران آن حضرت(ع) آن است که اهل شعار «یا لثارات الحسین» هستند. یعنی داعیان خونخواهان حسین(ع) و داعیه داران اخذ حق آن مظلوم تاریخ اند. قرار گرفتن راستین ـ نه ادّعایی ـ در جناح سیدالشهدا و اهتزاز لوای ولای آن امام(ع) و اهتمام در اخذ خون آن بزرگوار حکایت از فرهنگی بس ناب دارد که ریشه در همه خصایص و فضایل عالی دارد، اینان کارگزاران حق اند و حسین(ع) کشته راه حق. ندای «ألا ترون أنّ الحقّ لایعمل به و أنّ الباطل لایتناهی عنه»11 آن مظلوم پژواک همت عالی یاران آن حضرت(ع) است تا طنین حکومت حق را در تمامت جهان آشنای گوشهای همگان نمایند.


14. یاری امام حق:

«بهم ینصراللّه إمام الحق»

رسیدن به منزلت واسطه گری و نصرت قائم آل محمد(ع) برترین کمالها را می طلبد و بایستی در بی بدیل ترین فراز کمال و عشق بود تا به این خلعت عالی مخلع گردید. بدین تشریف هر کسی را مشرف نمی گردانند، باید گوهری پاک داشت و اهل حال بود و ریاضت کش کوی عشق که:
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود

آری همین خصیصه به تنهایی در ژرفای لیاقت یاران آن حضرت کفایت می کند که ورود در سلک ناصران مقتضی سنخیّت و تناسب است چرا که:
ز روی دوست دل دشمنان چه در یابد چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا؟ چه نسبت است به رندی صلاح و تقوی را ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا


پی نوشتها:
1 .محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص307 و 308: «له کنز بالطالقان ماهو بذهب، ولا فضة، و رایة لم تنشر منذ طویت، و رجال کأنَّ قلوبهم زبر الحدید لایشوبها شکُّ فی ذات اللّه أشدّ من الحجر، لو حملوا علی الجبال لأزالوها، لا یقصدون برایاتهم بلدة إلاّ خرَّبوها، کأنَّ علی خیولهم العقبان یتمسّحون بسرج الإمام،علیه السلام، یطلبون بذلک البرکة، و یحفّون به یقونه بأنفسهم فی الحروب، و یکفونه ما یرید فیهم.
رجال لاینامون اللّیل، لهم دویُّ فی صلاتهم کدویِّ النحل، یبیتون قیاما علی أطرافهم، و یصبحون علی خیولهم، رهبان باللّیل لیوث بالنّهار، هم أطوع له من الأمة لسیّدها، کالمصابیح کأنَّ قلوبهم القنادیل، و هم من خشیة اللّه مشفقون، یدعون بالشهادة، و یتمنّون أن یقتلوا فی سبیل اللّه ، شعارهم: یا لثارات الحسین، إذا ساروا یسیر الرُّعب أمامهم مسیرة شهر، یمشون إلی المولی إرسالا، بهم ینصراللّه إمام الحقِّ».
2 .همان، ج77، ص374، از حضرت علی(ع).
3 .همان، ج70، ص213، از حضرت علی(ع).
4 .سوره بقره(2) آیه 282.
5 .سید علینقی فیض الاسلام، ترجمه و شرح نهج البلاغه، خطبه 184، ص612.
6 .همان، ص613.
7 .سوره نساء(4) آیه 59.
8 .سوره انبیاء(21) آیه 69.
9 .ترجمه و شرح نهج البلاغه، خطبه 184، ص613.
10.سوره ال عمران(3) آیه 169.
11.محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج44، ص381.